دکتر سید علی مرعشی عضو هیئت علمی و معاون اسبق فرهنگی اجتماعی دانشگاه شهید چمران اهواز دارای مدرک دکترای پزشکی (MD) و درجه MPH در بهداشت اجتماعی از دانشگاه علوم پزشکی تهران و درجه PHD در روانشناسی بالینی از دانشگاه شهید چمران اهواز است. وی معتقد است روانشناسی اسلامی دارای تاریخ و قدمتی هزارو چهارصد ساله است و ما در این حوزه جای کار زیادی داریم. در رابطه با چالش ها، موانع و راهکارهای تحول روانشناسی با ایشان به بحث و گفتگو نشستیم.
آیا جناب عالی با این عبارت موافقید: «اقبال روزافزون جامعه به خدمات روانشناختی و تبدیل شدن خدمات روانشناختی از یک کالای لوکس به نیاز جدی آحاد مردم و سازمانهای مختلف دولتی و خصوصی»؟ و آیا در این ارتباط تحقیقات میدانی مشخصی صورت گرفته است؟
بله من هم موافقم.جامعه متوجه شده که به خدمات روانشناسی نیاز داردو در این حوزه خلا وجود دارد واگر مقایسه ای بکنیم با سالهای هفتاد هشتاد روز به روز این اقبال بیشتر شده حس عمومی هم همین است ومراجعات مردم به این مراکز زیاد شده است وکم کم مردم پذیرفته اند که از این خدمات میتوانند استفاده کنند.به تحقیقات میدانی که در این مورد صورت گرفته باشد برخورد نکردم.
اگر بپذیریم جامعه احساس نیاز جدی به دانش روانشناسی دارد جامعه روانشناسان ایران تا چه اندازه می توانند دانش روانشناسی سودمند و کاربردی را ارایه کنند؟
به نظرمن جامعه روانشناسان ایران لازم دارند که سقف کارایی خودشان را خیلی بیشتر از این که هست بالا ببرند.شاید به این دلیل که در گذشته خیلی زمینه کاربردی کردن نظریه های روانشناسی فراهم نبود ولی الان این نیاز بیشتر فراهم هست.نیاز جامعه هم همین طور است واین مقدار خدمات روانشناسی ما هم در مقایسه با نیاز بسیار اندک هست
آیا دانش موجود روانشناسی برای کاهش و حل مشکلات روانشناختی جامعه مفید هستند؟
قطعا مفید هست ولی اینکه کافی باشد نه ،جای تامل دارد
اگر نیاز باشد دانش رواشناسی متحول شود کدام رویکرد را توصیه می کنید: اسلامی سازی، اسلامی-ایرانی سازی، ایرانی-اسلامی سازی، تذهیب رویکرد غربی، بنیادنهادن رویکرد اسلامی از نو و ... و یا رویکرد دیگری؟
روانشناسی یک موضوع وابسته به فرهنگ هست. شاخصه های سلامت روانی در یک فرهنگ به نوعی تعریف میشوند ودر فرهنگ دیگر به نوع دیگر وهردوهم در بستر فرهنگی خودشان ممکن است درست باشد.ما نمی توانیم روانشناسی غربی را به طور دست نخورده برداریم وبیاوریم در فرهنگ خودمان پیاده کنیم که جواب نمی دهد تا الان هم جواب نداده است.روانشناسی دارای پیش فرضهای فرهنگی واعتقادی است ،علم محض نیست.وقتی روانشناسی غربی را با آن اندیشه ها وپیش فرض های فرهنگی بخواهیم درجامعه خودمان به کار بگیریم دچار تعارض میشویم ومردم هم دچار تعارض میشوند واین قضیه کارایی علم رابه شدت پایین می آورد.طبیعی است که روانشناسی باید بومی شود.به هرحال فرهنگ ما یک فرهنگ اسلامی است در این که ما نیاز به روانشناسی اسلامی داریم بحثی نیست در این که اسلام در زمیته روانشناسی حرف برای گفتن دارد شکی نیست وحجم انبوهی از نظریات وآراء وآموخته های روانشناسی را دارد.اما اینکه چگونه از آنها استفاده کنیم ، نظر من این است که ما روانشناسی غربی را به کلی نباید کنار بذاریم . در آنجا هم ممکن است بسیاری از مطالب مفید باشند ومورداستفاده قرار بگیرند اما بعضی از مطالب ممکن است با فرهنگ ما تعارض داشته باشند که باید تعدیل بشوند. آموزه های روانشناسی که در متون دینی ما وجود دارد نباید مورد غفلت قرار بگیرند . فرهنگ ما هم نباید مورد غفلت واقع شود ،فرهنگ ما یک فرهنگ اسلامی است البته فرهنگ ملی ما هم جزیی از فرهنگ ماست که بایستی در نظرگرفته شود. حالا ما یک کشور مسلمان هستیم وکشورهای مسلمان دیگرهم وجود دارند که در آموزه های اسلامی شایدزیاد باهم تفاوت نداشته باشیم ولی از لحاظ فرهنگ ملی ممکن است تفاوت هایی داشته باشیم به همین خاطر روانشناسی که وابسته به فرهنگ است ممکن است در یک کشور اسلامی دیگر تفاوت هایی داشته باشند . به نظرم همان مدل اسلامی ایرانی بهتر است .
جناب عالی چالش اصلی و عمده روانشناسی را در راستای تحول بنیادین چه می دانید؟
چالش اصلی کار این است که بسیاری از صاحبنظران در زمینه روانشناسی غرب تبحر دارند ولی از متون اسلامی خیلی مطلع نیستند وعده ای از متون اسلامی خوب مطلع اند ولی از روانشناسی کلاسیک مطلع نیستند . این چالش اصلی است ، پس نیاز است صاحبنظرانی باشند که بر دو حیطه مسلط شوند تا بتوانند روانشناسی را اسلامی را عرضه کنند، شاید لازم باشدکارگروه برای این کار تشکیل شود یعنی از هر دو دسته افراد یک کارگروهی تشکیل شود وپیش فرض های اعتقادی خودمان را به کار بگیریم به جای پیش فرض های غربی که اومانیستی ، لیبرالیستی وماتریالیستی هستند. همان طور که آنها بدون اینکه آن پیش فرض ها را اثبات بکنند آنها را پایه نظریه های خود قرار می دهند.ما که تازه برای پیش فرض هایمان اثبات داریم چرا از این پیش فرض ها استفاده نکنیم.
برخی معتقدند از روانشناسی اسلامی نمی توان گرایش های متعدد (رشد،شخصیت،یادگیری،اجتماعی....)ایجاد کرد وممکن است در بعضی ازاین گرایش ها دچار کمبود شویم نظر حضرتعالی چیست؟
اینکه در جامعه ما عده ای فکر کنند متون دینی ما پاسخگوی این موضوعات نیست ناشی از کم اطلاعی یا بی اطلاعی از متون دینی است که باعث میشود این افراد فکر کنند اسلام در زمینه روان شناسی حرفی برای گفتن ندارد.از طرف دیگرممکن است عده ای فکر کنند قرار است از روش های غیر علمی برای این کار استفاده شود که این هم درست نیست. ما می توانیم فرضیه ها ونظریه ها را از متون دینی استخراج کنیم وبه پژوهش بگذاریم دقیقا باروش علمی.فرض کنید چطور افتادن یک سیب از درخت می تواند به یک فرد ایده بدهد وبر اساس آن فرضیه بسازد ولی این همه متون دینی نمی تواند به ما ایده بدهد وبراساس آن ها فرضیه بسازیم؟یعنی به اندازه ارزش افتادن یک سیب نیستند؟این واقعا کم لطفی وبی اطلاعی نسبت به متون دینی ایست.برای همه گرایش های روانشناسی ما میتوانیم حرف برای گفتن داشته باشیم ومنابع داریم.ولی بسیاری از مدیران کلان تحول ممکن است فکر کنند ما باید همان متون روان شناسی غربی را داشته باشیم ویک سرفصل هایی از روانشناسی اسلامی به آن اضافه کنیم که این یک کار تزییناتی بیشتر نیست.ما نیاز به یک تحول بنیادین داریم که روان شناسی اسلامی را داشته باشیم واز روان شناسی غربی هم کمک بگیریم.وقتی که حجم قابل ملاحظه ای از فرضیه ها ونظریه ها از متون دینی استخراج شد وبه پژوهش گذاشته شد ونتایج به صورت کتابهایی در آمد آن وقت،مکتب روان شناسی اسلامی را خواهیم داشت.
برخی روانشناسان ایرانی مانند دکتر حبیبالله قاسمزاده و دکتر حمید پورشریفی معتقدند روانشناسی ما هنوز به سطحی از تکامل نرسیده است که بتواند برای خود تاریخی بیافریند. آیا شما به این مطلب اعتقاد دارید؟ اهمیت این سوال در این است که اگر بپذیریم روانشناسی به مرحله تاریخ آفرینی برای خویش نرسیده است، آیا می توان توقع داشت در زمینه روانشناسی اسلامی که هنوز در عنفوان حیات تازه اش است به تاریخ آفرینی دست بزند؟
درمورد اینکه روانشناسی اسلامی تاریخ ندارد نظر این بزرگواران است که خودش ممکن است قابل مناقشه باشد زیرا تاریخ روانشناسی حدود صد تا صدوبیست سال است اما موضوعاتی که اسلام در حوزه روان شناسی مطرح کرده است قدمتشان حدود هزاروچهارصدسال است واین ها به صورت کاربردی در سیره پیامبر اسلام (ص)وائمه اطهار به کار رفتند.افرادی که توسط این بزرگواران تربیت شدند تحت تاثیر این آموزه ها بودند. ما یک تاریخ طولانی از متون وکاربرد عملیشان را داریم.در زمینه روان شناسی اسلامی حدود پانزده سالی هست که ما سابقه ارائه طرح های پژوهشی زیادی داریم که لازم است این ها توسعه پیدا کنند زیادتر شوند تا به یک مجموعه غنی تری تبدیل شوند.
8-آیا جناب عالی در تحقیقاتتان کاربست آموزه های مذهبی را مطمح نظر قرار داده اید؟
بله مثلا ما در یکی از تحقیقاتمان سازه هوش معنوی را با رویکرد اسلامی مورد بررسی قرار دادیم.دریک پژوهشی ارتباط عزاداری های مذهبی را با افسردگی مورد بررسی قرار دادیم ونشان دادیم که اینها نه تنها موجب افسردگی نمی شوند بلکه می توانند موجب بهبود افراد شوند.در مورد ارتیاط ارزش های دینی با افسردگی مطالعه انجام دادیم.طرح های دیگری هم ازجمله ساختن پرسشنامه ایمان مستقر را در دست داریم.وکتابی هم به نام بهداشت روان ونقش دین نوشته ام.
به نظر شما تأثیرات مثبت عبادات و مناسک دینی بر آرامش روحی و روانی آدمی، از کدام منظر قابل بررسی است: ابعاد فردی یا ابعاد اجتماعی یا هر دو؟
به نظر من از هر دوبعد قابل بررسی است.مناسک سمبل هایی هستند که می توانند با ناخودآگاه ما ارتباط برقرار کنند وآن را ساماندهی کنند.در اموزه های دینی ما سمبل ها ونمادهایی تعبیه شده است.مثلا نماد هایی که در حج وجود دارد یا نمازهای روزانه ،این نمادها می توانند ناخوداگاه ما را سا ما ندهی کنند ،تربیت کنند،فشارها رابکاهند وبه سلامت روا ن کمک کنند.ازطرفی عبادات ومناسک دینی روش های(coping) هستند ومی توانند به عنوان روش های مقابله با استرس مورد استفاده قرار بگیرند.عده ای از پژوهشگران روی این موارد پژوهشهای خوبی انجام داده اند.مثل نماز،قران خواندن،دعا کردن،توکل،صدقه دادن،زیارت رفتن،وارتباط اینها با سلامت روان به خوبی بررسی شده است.اما جای کار هنوز خیلی وجود دارد.
به نظر جنابعالی پیش نیازهای لازم در جهت رسیدن به تولیدات روانشناسی اسلامی چیست؟
اول اینکه ما باید متون دینی خودمان را از نظرآموزه های روانشناسی مورد بررسی قرار بدهیم.این آموزه ها را باید از لابه به لای متون استخراج کنیم وبر اساس آنها فرضیه ونظریه بسازیم بعد این نظریه وفرضیه ها را به آزمون بگذاریم .البته آن شخص یا تیمی که این کار را انجام می دهند باید تسلط خوبی بر متون دینی وروانشناسی کلاسیک وروش تحقیق داشته باشند.البته نگرانی هم نداریم که برخی از این پژوهش ها که ترتیب میدهیم آن نتایج مطلوب مورد نظر ما را بدست ندهند ما بدون پیش داوری باید این پژوهش ها را انجام دهیم.ممکن است نظریه وفرضیه ما تایید بشود وممکن است تایید نشود.تایید نشدن یک نظریه دلیل بر غلط بودن متون دینی نیست.چون پژوهش ها اثبات کننده نیستند بلکه تایید کننده وردکننده هستند.دلیل هم وجود دارد آن هم اینکه پژوهش ها با خطا همراه هستند.مثل خطاهای تحلیل آماری،خطا های جمع آوری اطلاعات،خطاهای روش تحقیق وممکن است برداشت ما از متون دینی هم یک جاهایی خطا برود.اگر پژوهش به تایید نظریه ما منتهی نشود کاری که ما باید انجام بدهیم این است که بررسی متون دینی و روش های تحقیقمان را اصلاح کنیم. وقواعد پژوهش را تکرار کنیم
با توجه به اینکه نیاز به روان شناسی اسلامی برای صاحبنظران روانشناسی کشور محرز شده است چرا در دانشگاهها اقدامات منظم وسازمان یافته صورت نمیگیرد؟
اول اینکه اغلب افرادی که به روان شناسی کلاسیک مسلطند به متون دینی مسلط نیستند وبالعکس.دوم اینکه مشغله اعضای هیئت علمی خیلی زیاد است و وقت ندارند.شاید لازم باشد ما افرادی را برای این در نظر بگیریم وکارهای دیگری به اینها محول نشود تا شاید به نتایجی برسیم.
راهکارهای لازم جهت افزایش ارتباط و هماهنگ شدن صاحب نظران گرایشهای مختلف روانشناسی و شخصیتهای علمی, دینی و حقوقی که لازمه نگرش و تغییر در روانشناسی بر مبنای معارف اسلامی و تبادل افکار و اندیشه ها می باشدچیست؟
ما باید تیم هایی تشکیل بدهیم که متشکل از افراد متخصص در حوزه علوم دینی وروانشناسی باشند به طوری که هرکدام از حوزه طرف مقابل تسلط نسبی داشته باشند این تیم میتواند کار خوبی را انجام دهد
سوتیتر
روانشناسی دارای پیش فرضهای فرهنگی واعتقادی است ،علم محض نیست.وقتی روانشناسی غربی را با آن اندیشه ها وپیش فرض های فرهنگی بخواهیم درجامعه خودمان به کار بگیریم دچار تعارض میشویم ومردم هم دچار تعارض میشوند واین قضیه کارایی علم رابه شدت پایین می آورد.طبیعی است که روانشناسی باید بومی شود.به هرحال فرهنگ ما یک فرهنگ اسلامی است و ما نیاز به روانشناسی اسلامی داریم.
اینکه در جامعه ما عده ای فکر کنند متون دینی ما پاسخگوی این موضوعات نیست ناشی از کم اطلاعی یا بی اطلاعی از متون دینی است که باعث میشود این افراد فکر کنند اسلام در زمینه روان شناسی حرفی برای گفتن ندارد.از طرف دیگرممکن است عده ای فکر کنند قرار است از روش های غیر علمی برای این کار استفاده شود که این هم درست نیست. ما می توانیم فرضیه ها ونظریه ها را از متون دینی استخراج کنیم وبه پژوهش بگذاریم دقیقا باروش علمی.
.
. چالش اصلی کار این است که بسیاری از صاحبنظران در زمینه روانشناسی غرب تبحر دارند ولی از متون اسلامی خیلی مطلع نیستند وعده ای از متون اسلامی خوب مطلع اند ولی از روانشناسی کلاسیک مطلع نیستند.
pdfمصاحبه: دریافت
دیدگاه ها ۰ هیچ نظری هنوز ثبت نشده است