// ۱۱ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۰۰

دعوت به خدا پرستی محور و جان کلام و روح حرکت همة پیامبران الهی بوده. پیامبران آمدند، دعوت کردند و تلاش کردند تا انسان عزیز باشد. انسان با کرامت باشد. انسان به نقطة کمال و تعالی برسد. آمدند تا انسان گرفتار شیطان و گناه نشود. آمدند تلاش کنند انسان آماده بشود تا روزی خدای بزرگ را ملاقات کند... با کسی ملاقات کند که همة پاکیها، خوبیها و زیباییها از اوست. خلاصه اینکه، همة نهضت پیامبران برای تقوا بود. باید گفت که این هدف پیامبران و مرسلین با ایجاد یک حکومت الهی بر روی زمین محقق خواهد شد. ایجاد یک تمدنی که در آن همه‌ی بسترها برای رشد و انسان سازی و سیر الی‌الله برای همه ی بشریت فراهم شود. جامعه ای که در آن عدالت به طور کامل برقرار باشد و  زمینه برای معرفت الله و خلیفه الله شدن فراهم باشد. اما این اتفاق علی رغم اینکه از اساسی ترین اهداف انبیا و ائمه بوده است، هیچ گاه محقق نشده است. از اصلی ترین وظایف امروز ما کمک در تحقق کامل تمدن و حکومت اسلامی است. هر کس به هر طریقی باید نقشی در ایجاد تمدن اسلامی ایفا بکند. اما سوال این است که علوم انسانی چه جایگاهی در شکل گیری تمدن دارند و نسبت این علوم با تمدن چیست؟ به جرات می توان گفت که اساسی ترین رکن شکل گیری یک تمدن علوم انسانی است. اگر بخواهیم یک حکومت و تمدنی را شکل دهیم کار اساسی ای که باید شکل بگیرد و اگر قرار باشد اقدامی صورت بگیرد آن اقدام در علوم انسانی است. دلیل این ادعا را در ادامه بررسی خواهیم کرد.

پایه های یک تمدن چه چیزهایی می باشد؟ اصلی ترین پایه ی یک تمدن در فرهنگ خلاصه شده است. این فرهنگ ها هستند که تمدن را شکل می دهند و تمایز بین تمدن های مختلف را فرهنگ ها نشان می دهد. اگر فرهنگ یک جامعه را بخواهیم تغییر دهیم و آن را به طور خاصی بخواهیم شکل دهیم این کار فقط از طریق علوم انسانی شکل می گیرد. فرهنگ مگر چیزی غیر از نگرش ها، افکار، آداب، رسوم،... و در یک کلام سبک زندگی می باشد. سبک زندگی یک جامعه به چه طریقی تغییر می کند؟ سبک زندگی مگر چیزی غیر از وضعیت معیشت، نحوه ی تعامل با دیگران، اقتصاد خانواده، استفاده از زمان، آداب و معاشرت و ... است. همه ی اینها را علوم انسانی تعیین می کند که به چه سبکی باشد. مگر اقتصاد نمی گوید در معاملات اقتصادی با این انگیزه وارد معامله بشود و با این انگیزه شروع به تولید بکن و با این انگیزه مصرف بکن و چگونه کسب معاش کن. مگر مدیریت نمی گوید ارکان حکومت داری چیست و الگوی مدیریت یک جامعه به چه نحوی است و حکمرانان نقش مردم را چگونه ببینند و چگونه بر آنها حکمرانی کنند. مگر حقوق نحوه ی تعاملات و حقوقی که افراد نسبت به هم در همه ی مسائل حقوقی دارند را مشخص نمی کند. مگر نه این است که روان شناسی تعیین می کند که اگر فردی از لحاظ روحی دچار مشکل شد چگونه مشکلش برطرف گردد و یا اینکه چگونه به شناخت درست و صحیح از خود برسد تا در زندگی موفق باشد. مگر نه این است که جامعه شناسی، فرهنگ یک جامعه را مورد بررسی قرار می دهد و نحوه ی تحول و تغییر در فرهنگ یک جامعه را تعیین می کند. مگر علوم سیاسی نحوه ی مدیریت سیاسی و تعامل با جهان بین الملل و مواجه با دشمنان را تعیین نمی کند. مگر نه این است که علوم تربیتی نحوه ی تربیت فرزندان و جوانان و بزرگسالان را بررسی و تعیین می کند.و هزاران مساله ی دیگر که هر کدام اجزایی از یک تمدن می باشند که علوم انسانی وظیفه ی طراحی مدل و نحوه ی عملکرد مهم ترین آنها را بر عهده دارد.

هر تمدن تشکیل شده است از هزاران جزء، که برای تک تک این جزءها باید برنامه ریزی و طرح ریزی شود. طراحی عمده ی این اجزا را علوم انسانی به عهده دارد و افرادی که در شاخه های علوم انسانی فعالیت می کنند باید به این مساله واقف باشند که چه نقش مهمی در ایجاد تمدن نوین اسلامی دارند و با رویکرد تمدنی درس بخوانند و تولید علم در این قضیه را یک فریضه برای خود بشمارند. اگر بخواهیم یک تمدن الهی داشته باشیم باید علوم انسانی الهی را تولید کنیم زیرا که اصلی ترین پایه ی یک تمدن، علوم انسانی است.

 

به قلم : سید محمد آل عمران

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

دیدگاه ها  ۰  هیچ نظری هنوز ثبت نشده است